جدول جو
جدول جو

معنی گزند رسانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

گزند رسانیدن
آسیب رساندن، صدمه زدن، گزند رساندن
تصویری از گزند رسانیدن
تصویر گزند رسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
گزند رسانیدن
(بَ دَ)
گزند رساندن. صدمه زدن. اضرار. رجوع به گزند رساندن شود
لغت نامه دهخدا
گزند رسانیدن
آسیب رساندن صدمه زدن
تصویری از گزند رسانیدن
تصویر گزند رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گزند رسانیدن
((~. رَ دَ))
صدمه زدن، گزند رساندن
تصویری از گزند رسانیدن
تصویر گزند رسانیدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گزند رساندن
تصویر گزند رساندن
آسیب رساندن، صدمه زدن
فرهنگ فارسی عمید
(غَ پَ / پِ دَ)
آسیب رساندن. صدمه زدن. گزند رسانیدن. اضرار: با تو عهد و میثاق میکنم که به هیچ نوع بر تو گزندی نرسانم. (تاریخ سیستان).
سری دارم فدای خاک پایت
گر آسایش رسانی ور گزندم.
سعدی (طیبات).
و رجوع به گزند رسانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
آسیب رسیدن. صدمه رسیدن:
نیامد جهان آفرین را پسند
از ایشان به ایشان رسید آن گزند.
فردوسی.
نه حله ای کز آب مر او را رسد گزند
نه حله ای کز آتش او را بود زیان.
فرخی.
گر گزندت رسد ز خلق مرنج
که نه راحت رسد ز خلق نه رنج.
سعدی (گلستان).
که وی در حصاری گریزد بلند
رسد کشور بیگنه را گزند.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گزند رساندن
تصویر گزند رساندن
آسیب رساندن صدمه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزند رسیدن
تصویر گزند رسیدن
آسیب رسیدن صدمه وارد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار